سفارش تبلیغ
صبا ویژن



منشور... - رانوسا






درباره نویسنده
منشور... - رانوسا
مدیر وبلاگ : رانوسا[61]
نویسندگان وبلاگ :
رامون[3]
God father[3]

غصه ها را کرد باید تا نهایت ها فدای یک نگاه...
آی دی نویسنده
کانون دفاع از حقوق زنان و کودکان تهران
شاه فینقیلی
نوشته های تنهایی
جنبش برابری حقوق انسانی
فمنیست
عنکبوت سیاه
پورتره
ادوارنیوز
داروگ
درک رنج
حرف زن
وبلاگ فارسی

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
منشور... - رانوسا

آمار بازدید
بازدید کل :86317
بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 1
 RSS 

   

 

 

عنوان کوروش


 

منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانا، شاه بابل، شاه سومر و اکّد، شاه چهار بخش، 

پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه انشان، نوه کوروش، شاه بزرگ، شاه انشان، نبیره چیش پش، شاه بزرگ، شاه انشان، 

از دودمان ابدی پادشاهی، که فرمانروایی اش را بعل و نبو گرامی می دارند، که پادشاهی اش را برای خرسندی دل ها خواستارند. آن گاه که با رفتاری صلح آمیز وارد بابل شدم، 

شاهزاده صلح 

در میان خوشی و شادی، بودباش خسروانه ام را در کاخ سلطنتی برگرفتم. مردوک، خداوندگار بزرگ، \بعنوان تقدیرش (شیتو)/  قلب بزرگوار دوستدار بابل را برای من برقرار داشت، و من هر روز به پرستش او می پرداختم. 

لشگر بیکران من در صلح به بابل وارد شد. به کسی اجازه ندادم که مردم [سومر]\و/اکّد را به وحشت اندازد.

من در طلب شادکامی شهر بابل و همه مراکز مقدس بودم. چون شهروندان بابل را که نبونید [x x x آنان را] به بیگاری ای که خواست خدایان و برازنده آنان نبود، کشانده بود، 

من بدگمانی آنان را فرونشاندم و آنان را از خدماتشان رهانیدم. مردوک، خداوندگار بزرگ، از کردار [نیک من] شاد شد. 

او نعمتی بخشنده را بر من، کوروش، شاهی که او را می پرستد، و بر کمبوجیه، پسری که فرزند [من] است، [و بر] همه ارتش من، فرستاد. 

اقدامات مذهبی 

و در صلح، در محضر او، در آشتی حرکت کردیم. [با] [کلمه] متعال[ش]، همه شاهانی که بر تخت نشسته اند 

در سرتاسر جهان، از دریای بالا، تا دریای پایین، که در نوا[حی دوردست] زندگی می کنند، شاهان باختر، که در چادر اقامت دارند، همه شان، 

خراج های سنگین خود را در محضر من آوردند و در بابل پاهای مرا بوسیدند. از [بابل] تا آشور و (از) شوش، 

آگاده، اشنونّا، زمبان، مِتورنو، دِر، تا دور دست های منطقه گوتیوم، مراکز مقدس در آن سوی دجله، که جایگاه های مقدسشان مدت های مدیدی رها شده بود، 

من مجسمه های خدایان را، که در آنجاها اقامت داشتند، به مکان هایشان بازگرداندم و به آنها اجازه دادم تا در بودباش های ابدی اقامت گزینند. من همه ساکنانشان را گرد آوردم و آنان را به مساکنشان بازگرداندم. 

وانگهی، به فرمان مردوک، خداوندگار بزرگ، خدایان سومر و اکّد را، که نبونید، به خشم خداوندگار خدایان، به بابل آورده بود در سکونتگاه هایشان ساکن نمودم، در بودباش هایی باصفا.  

دعای کوروش 

باشد که خدایانی را که در مراکز مقدسشان ساکن ساختم هر روز 

از بعل و نبو بخواهند که روزگار من بلند باشد و باشد که آنها برای سعادت من شفاعت کنند. باشد که آنها به مردوک، خداوندگار من بگویند: "با توجه به اینکه کوروش، شاهی که تو را بازگرداند، و کمبوجیه، پسرش، 

متن پاره سنگ نبشته B 

[پایان دعا]
مردم بابل پادشاهی مرا برکت دادند، و من همه سرزمین ها را در بودباش هایی صلح آمیز، مسکون ساختم.
 

انجام فعالیت ها 

من [قربانی را هر روز تا N] غاز، دو مرغابی، ده کبوتر بیشتر از غازها، مرغابی ها، و کبوترهای قربانی پیشین [افزایش دادم]. 

[...] دور-ایمگور-انلیل، دیوار بزرگ بابل، است[حکا]مات آن را، نیرومند ساختم. 

[...] دیوار آجری اسکله را، که شاه پیشین ساخته [بود اما] ساختمانش را [تکمیل نکرده] بود، 

[... که شهر را فرا نگرفته بود] در بیرون، که هیچ یک از شاهان پیشین نساخته بودند، (که) یک ... کار[گر (یا: سرباز) که هدایت شده بودند] به[درون] بابل، 

[... با قیر] و آجر، یک ... جدید ساختم [و ... یشان را تکمیل نمودم]. 

[... دروازه های باشکوهی از چوب سدر] با یک پوشش، آستانه ها و درهای مفرغی [افکنده در مس، همه را استوار ساختم] [درگاه ها]یشان را. 

[x x x] سنگ نبشته ای با نام آشوربانیپال، شاهی که پیش از [من بود را، من] دیدم. 

[...] 

[...] تا ابد.



نویسنده ( رانوسا) ساعت 4:0 عصر روز یکشنبه 86 اسفند 26